شعور پوست (قرآن)شعور و آگاهی پوست، به دو اصل مبداء و معاد و قدرت خداوند بر میگردد. ۱ - آگاهی پوستو قالوا لجلودهم لم شهدتم علینا قالوا انطقنا الله الذی انطق کل شیء وهو خلقکم اول مرة والیه ترجعون. آنها به پوستهای تنشان میگویند: «چرا بر ضد ما گواهی دادید؟! » آنها جواب میدهند: «همان خدایی که هر موجودی را به نطق درآورده ما را گویا ساخته و او شما را نخستین بار آفرید، و بازگشتتان بسوی اوست. برداشت یاد شده براساس این احتمال است که جمله «و هو خلقکم...» ادامه سخن «جلود» باشد. برگرداندن ضمیر عقلاء به اعضاء و جوارح، برای این است که مقام، مقامی است که اعضاء و جوارح جزء عقلاء حساب شدهاند، چون نسبت شهادت و نطق به آنها داده و این دو از شؤون عقلاء است، و بدین جهت فرموده: قالوا، گفتند، وگرنه باید میفرمود: قالت. حال ببینیم معنای نطق چیست؟ آنچه از معنای این کلمه قدر متیقن است، این است که هر جا بطور حقیقت استعمال شود، نه بطور مجاز، معنایش اظهار ما فی الضمیر است از راه زبان و سخن گفتن. و چنین معنایی محتاج به این است که ناطق علمی داشته باشد و بخواهند آن را برای غیر خود فاش سازد. راغب میگوید کلمه نطق هیچ وقت در غیر انسان استعمال نمیشود، مگر به طور تبعی و به نوعی از تشبیه. و از ظاهر سیاق آیات و الفاظ قول، تکلم، شهادت، نطق که در آنها آمده، این است که مراد از این الفاظ نطق به معنای حقیقی کلمه است، نه به معنای مجازی. پس شهادت اعضای یک مجرم، در حقیقت نطق و تکلم واقعی است که از علمی ناشی شده که قبلا آن را تحمل کرده است، به دلیل اینکه خود اعضاء میگویند: انطقنا الله، خدا ما را به زبان آورد. و از سوی دیگر جمله، انطقنا الله، جوابی است که اعضاء به مجرمین میدهند، که پرسیده بودند: لم شهدتم علینا چرا علیه ما شهادت دادید؟ و در این جواب میخواهند آن سببی را که باعث شد به زبان بیایند نشان دهند، و بگویند: ما در دنیا دارای علم بودیم، علمی پنهان و ذخیره شده در باطن ما، این باعث شده که خدا ما را به زبان آورد، اگر ما علمی نمیداشتیم جهت و فایدهای نداشت که به زبان بیاییم، وقتی بدین جهت به زبان درآورد، ما چارهای نداشتیم جز اینکه آنچه میدانیم بگوییم. خواهید گفت: چنین شهادتی حجت را تمام نمیکند، و به همین جهت نافذ هم نیست، برای اینکه شهادتی است اجباری. در پاسخ میگوییم: شهادت اجباری وقتی نافذ نیست و حجت نمیشود که بر خلاف باشد، یعنی طرف را مجبور کنند دروغ بگوید، و یا جرمی را پرده پوشی و انکار کند، و اما اگر مجبور کنند که آنچه در ضمیر دارد بگوید، هیچ ضرری به نفوذ و حجیتش نمیزند. الذی انطق کل شی ء، در این جمله اعضای مجرمین خدا را میستایند به اینکه او است که تمامی موجودات را به زبان میآورد. و نیز اشاره میکند به اینکه مساله نطق اختصاص به اعضای بدن ندارد، تا تنها از آنها بپرسند که چرا شهادت دادید، بلکه عمومی است، و شامل تمام موجودات میشود، و علت آن هم خدای سبحان است. ۲ - پانویس
۳ - منبعمرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۷، ص۲۴۳، برگرفته از مقاله «شعور پوست». |